زندگی نامه
اینجانب محمود حسین حیدری فرزند شیخ غلامعلی حیدری النجفی پاکستانی در روستایی به نام (پاری) منطقه کهرمنگ در ایالت شمال پاکستان (گلگت و بلتستان) در خانواده ای روحانی و در قبیله ای معروف و معزر به نام (قبیله حیدری) در سال 1/8/1966 م، متولد شدم، در دو سالگی مادرم را از دست دادم و در زیر سایه دایی و مادربزرگ مادری ام زندگی می کردم که در ده سالگی مادربزرگ ام را نیز از دست دادم. و اما زندگی نامه علمی اینجانب بدین شرح است. در هفت سالگی در مدرسه باب العلوم رضویه پاری (مدظله) که اولین مدرسه و حوزه رسمی دینی در منطقه بلتستان بود که توسط والدم شیخ علام علی حیدری همدرس حوزوی و دوستشان حجةالاسلام شیخ غلام علی (ره)حافظی مرحوم تأسیس شده تا امروز کماکان در تربیت شاگردان و ترویج مکتب اهل بیت (ع) نقش موثری را ایفا می کند. رسماً درس حوزوی را آغاز کردم و تا 13 سالگی درسهای مقدماتی را نزد اساتید گران قدر، شیخ غلام علی حافظی نجفی مرحوم و شیخ محمدرضا فاضلی و والدم شیخ غلام علی حیدری نجفی (دام عزهما)، به اتمام رساندم و هم زمان با دروس حوزوی در امتحانات دولتی هم شرکت می کردم ولی چونکه والد محترم از شرکت در دروس مدرسه دولتی منع می کردند چون ایشان خواندن درس در مدارس دولتی و دروس کلاسیک را حرام می دانستند و می دانند، بدین ترتیب وقتی دوره راهنمایی شروع شد ایشان به سختی مانع شرکت در امتحانات مدارس دولتی شدند در نتیجه این جانب هم لجاجت و ضد کرده در سال 1980 م درس حوزوی را نیز ترک نمودم و مشغول کارهای کشاورزی شدم.
بعد از سه سال دوباره مخفیانه برای شرکت در امتحان اول راهنمایی خودم را آماده می کردم، باز هم والد محترم متوجه شده، تهدید به (عاق) کردند. من هم جوان شده بودم و هم ضدی و لجوج، از ایالت خودم فرار نموده به شهر کراچی رفتم، و بدون اجازه والد محترم دوباره درس کلاسیک را از سرگرفتم و تا اتمام دوره دبیرستان به ایالت خود برنگشتم، بعداً که برگشتم والد محترم دیدند که من مصر به گذراندن دوره های کلاسیک و مروجه هستم، ظاهراً مانع ادامه تحصیل نشد ولی به من توصیه کرد که اگر حتی یک لفظ از زبان انگلیسی را بخوانم و یا یاد بگیرم (عاق خواهند کرد.) من هم دچار سردرگمی شدم که چه کار بکنم؟ زیرا از یک سوی برای گرفتن مدرک رسمی خواندن انگلیسی ضرورت بود و از سوی دیگر از ترس عاق شدن از طرف پدرم بیمناک بودم، ولی تصمیم گرفتم که تحصیل را ادامه بدهم لذا یک راه میانه ای را در پیش گرفتم یعنی زبان انگلیسی را در حد ضرورت و حد پاس کردن امتحان می خواندم. در هر حال در سال 1989م در رشته معارف اسلامی مدرک (کارشناسی) را گرفتم. و در دانشگاه کراچی پاکستان، مشغول دوره کارشناسی ارشد در همان رشته را ادامه دادم. و همزمان در یک دوره غیر حضوری در برنامه درسی (وفاق المدارس الشیعه باکستان) تحت اشراف دانشگاه پنجاب پاکستان شرکت نموده در سال 1991م مدرک (سلطان الافاضل) که معادل کارشناسی ارشد، در رشته ادبیات عرب محسوب می شود را گرفتم.
و در سال تحصیلی 1993/1994م دوره کارشناسی ارشد در رشته معارف اسلامی در دانشگاه کراچی را به اتمام رساندم، و از پایان نامه تحت عنوان مقام علمی امام صادق (ع) دفاع نمودم، و آنجا قانون دانشگاه این طور است که بعد از شش ماه نتیجه نهایی را اعلام می کنند. و بعد از اتمام دوره به ایالت خود و پیش خانواده ام رفتم، الان یکماه نگذشته بود پدرم تقاضای آمدنم به حوزه علمیه قم را نمودند. در حالی که خودم قصد داشتم، دوره کارشناسی را تکمیل و بعد در دوره دکتری در رشته معارف اسلامی در دانشگاه کراچی ادامه تحصیل بدهم، و با دو تا اساتید که از شیعه بودند مشورت و هماهنگی نیز کرده بودم. بهر حال من نمی خواستم بعد از یازده سال تحصیل دوباره درس حوزوی را بخوانم ولی این بار والد محترم با جدیت تمام، تهدید کرد اگر عازم حوزه علمیه قم نشوم (عاق) خواهند کرد بنابراین ناچار شدم و در ظرف 20 روز گذرنامه را آماده کردم و ویزا گرفته عازم قم مقدس شدم و در اوایل سال 1373ش وارد قم مقدس شدم. نکته قابل توجه این که به قم که رسیدم متوجه شدم که بیش از پنج سال می گذرد که از طلاب خارجی در حوزه علمیه امتحان ورودی نمی گیرند، در این میان اتفاقا یک دوره ی خصوصی را برای طلاب پاکستان، استاد مصباح یزدی در موسسه باقرالعلوم (ع)، که بعداً موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس ره) نام گرفت، شروع کردند و جالب اینکه شرط اساسی برای شرکت در آن دوره مدرک دیپلم رسمی بود و من مدرک لیسانس را همراه داشتم در این دوره پذیرفته شدم.بعد از سه چهار ماه از طرف مرکز جهانی اعلام شد که استثناءً در سال 1373ش از طلاب خارجی غیر رسمی امتحان ورودی می گیرند.
من هم در پایه اول ثبت نام و در امتحان ورودی شرکت کردم بعد از سه ماه نتیجه امتحان که اعلام شد نام اینجانب نیز در لیست پذیرفته شدگان نوشته شده بود بدین ترتیب با هماهنگی مدیران موسسه باقرالعلوم(ع) قرار شد ما در همان موسسه قبلی ادامه تحصیل بدهیم و فقط نمرات در مرکز جهانی ثبت شود ولی بعد از مدتی همین برنامه را مرکز جهانی از دست استاد مصباح یزدی (دام عزه) گرفتند و در خود مرکز جهانی تحت نام (دوره ویژه) ادامه دادند، و بعد از مدتی بخاطر مصالحی نام این دوره را بنام دوره (شیخ طوسی) تبدیل نمودند و بعد از مدتی دوره ویژه یا طوسی را منحل کرده در دوره عمومی نظام مقاطع مرکز جهانی ادغام نمودند. بدین ترتیب من نیز طبق برنامه نظام مقاطع عمومی مرکز جهانی در رشته فقه و اصول سطح سوم را به اتمام رساندم و در تاریخ 10/2/1383ش از پایان نامه سطح سوم تحت عنوان (تبیین مبانی فقهی – حقوقی قصاص) دفاع نمودم و با نمره 5/18 پایان نامه پذیرفته شد. لازم به ذکر است همزمان نوشتن پایان نامه یعنی از اواخر سال 1382 صبحها در درس خارج فقه حضرت آیةالله مکارم شیرازی دام عزه و در درس خارج اعول آیةالله وحید خراسانی مد ظله شرکت می نمودم که تا الان ادامه دارد. همچنین در سال 1382 در آزمون ورودی در رشته تخصصی (امامت و مهدویت) تحت اشراف حوزه مدیریت عالی حوزه علمیه، شرکت کردم و در امتحان کتبی و شفاهی پذیرفته شدم. بدین ترتیب اینجانب تا الان چهار دوره کارشناسی ارشد را یعنی دو تا در پاکستان و دو تا در ایران یعنی در رشته تخصصی فقه و اصول و امامت و مهدویت، شرکت و به اتمام رسانده ام و تقریباً بیست روز از تکمیل فرم حاضر در آزمون دکتری در رشته (فقه و اصول) تحت اشراف مرکز جهانی علوم اسلامی شرکت نموده منتظر نتیجه امتحانی هستم. لازم به ذکر است که اینجانب همراه تحصیل در کارهای تحقیقی و فرهنگی نیز شرکت داشته و دارم و بیست و یک مقاله در فارسی وارد و تا الان از طرف نهادهای فرهنگی و علمی مختلف به چاپ رسیده است که تفصیلش در صفحات بعدی مراجعه خواهید نمود. و در حال حاضر با بخش سایت اردو زبان مرکز تخصصی مهدویت همکاری علمی دارم و همچنین عضو گروه بخش نویسندگان (دایرة المعارف احادیث مهدویت) نیز بودم و هستم، بعلاوه از نویسندگان دائمی (جشنواره شیخ طوسی مرکز جهانی) و اداره (با من) طلاب کشمیر، و انجمن فرهنگی طلاب اردو زبان حوزه علمیه قم بوده و هستم. والسلام علیکم